معنی دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن, معنی دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن, معنی bاdi، bاd;d (lcbj)، /csتاcd lcbj, معنی اصطلاح دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن, معادل دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن, دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن چی میشه؟, دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن یعنی چی؟, دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن synonym, دایه، دایگی (کردن)، پرستاری کردن definition,